قادر طهماسبی (فرید) کیست؟
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۳۰۲۳۹
قادر طهماسبی (زادهٔ ۹ شهریور ۱۳۳۱ در میانه) شاعر و نویسندهٔ اهل ایران است. «مثنوی شهادت» با مطلع «سبکبالان خرامیدند و رفتند» از آثار اوست.
قادر طهماسبی متخلص به «فرید» در ۹ شهریور سال ۱۳۳۱ در شهرستان میانه متولد شد. تحصیلات ابتدایی و بخشی از متوسطه را در زادگاه خود گذراند.
او در سال ۱۳۵۵ به سفارش یکی از دوستانش در اصفهان ساکن شد و در آنجا ازدواج کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او ابتدا به شغل عکاسی مشغول بود سپس عکاسی را کنار گذاشت و در مراکزی، چون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، هنرستان هنرهای زیبا، امور تربیتی آموزش و پرورش، ستاد تبلیغات جنگ، انجمنهای ادبی، بنیاد شهید، ارشاد اسلامی٬ جهادسازندگی٬ جهاد دانشگاهی و دانشگاه در دورههای مختلف فعالیت کرد.
سپس به عضویت هیأت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان منصوب شد، اما به جهت پرداختن به پیشهٔ شاعری و فعالیتهای اجتماعی انصراف داد. با اینحال در دورههای مختلفی به تدریس در دانشگاه پرداخت. وی در صدا و سیمای اصفهان هم فعالیت داشت. پس از آن به تهران هجرت کرده و در دانشگاه تهران مشغول شد. همچنین به عنوان کارشناس شعر در حوزه هنری و بنیاد شهید به فعالیت پرداخت.
زندگینامه، مقالات و نقدهای صاحبنظران در مورد شخصیت و شعر قادر طهماسبی و بررسی دوران شعری او، در کتابی با عنوان «شناختنامه قادر طهماسبی» توسط «کاظم رستمی» گردآوری شدهاست.
او در اردیبهشت ۱۳۹۲ در چهارمین مراسم از سلسله برنامههای «شب شاعر» مورد تقدیر قرار گرفت.
به مناسبت فرارسیدن نیمه رجب و سالروز رحلت جانگدار جبل الصبر و اسوه استقامت، عقیلهی بنی هاشم حضرت زینب کربلا سلام الله علیها عقیق یکی از اشعار آیینی قادر طهماسبی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت علیهم السلام منتشر میکند.
سبک بالان خرامیدند و رفتند
مرا بیم چاره نامیدند و رفتند
سواران لحظهای تمکین نکردند
ترحم بر من مسکین نکردند
سواران از سر نئشم گذشتند
فغانها کردم، اما برنگشتند
اسیر و زخمی و بی دست و پا من
رفیقان، این چه سودا بود با من؟
رفیقان، رسم هم دردی کجا رفت؟
جوان مردان، جوان مردی کجا رفت؟
مرا این پشت، مگذارید بی پاک
گناهم چیست، پایم بود در خاک
اگر دیر آمدم مجروح بودم
اسیر قبض و بست روح بودم
در باغ شهادت را نبندید
به ما بیچارگان زان سو نخندید
رفیقانم دعا کردند و رفتند
مرا زخمی رها کردند و رفتند
رها کردند در زندان بمانم
دعا کردند سرگردان بمانم
شهادت نردبان آسمان بود
شهادت آسمان را نردبان بود
چرا برداشتند این نردبان را؟
چرا بستند راه آسمان را؟
مرا پایی به دست نردبان بود
مرا دستی به بام آسمان بود
تو بالا رفتهای من در زمینم
برادر، روسیاهم، شرمگینم
مرا اسب سپیدی بود روزی
شهادت را امیدی بود روزی
در این اطراف، دوشای دل تو بودی!
نگهبان دیشب،ای غافل تو بودی!
بگو اسب سپیدم را که دزدید
امیدم را، امیدم را که دزدید
مرا اسب چموشی بود روزی
شهادت میفروشی بود روزی
شبی، چون باد بر یالش خزیدم
به سوی خانهی ساقی دویدم
چهل شب راه را بی وقفه راندم
چهل تسبیح ساقی نامه خواندم
ببینای دل، چقدر این قصر زیباست
گمانم خانهی ساقی همین جاست
دلم تا دست بر دامان در زد
دو دستی سنگ شیون را به سر زد
امیدم مشت نومیدی به در کوفت
نگاهم قفل در، میخ قدر کوفت
چه درد است این که در فصل اقاقی؟
به روی عاشقان در بسته ساقی
بر این در، وای من قفلی لجوج است
بجوشای اشک هنگام خروج است
در میخانه را گیرم که بستند
کلیدش را چرا یا رب شکستند؟!
دعا کردند در زندان بمانم
دعا کردند سرگردان بمانم
من آخر طاقت ماندن ندارم
خدایا تاب جان کندن ندارم
دلم تا چند یا رب خسته باشد؟
در لطف تو تا کی بسته باشد؟
بیا باز امشبای دل در بکوبیم
بیا این بار محکمتر بکوبیم
مکوبای دل به تلخی دست بر دست
در این قصر بلور آخر کسی هست
بکوبای دل که این جا قصر نور است
بکوبای دل مرا شرم حضور است
بکوبای دل که غفار است یارم
من از کوبیدن در شرم دارم
بکوبای دل که جای شک و ظن نیست
مرا هر چند روی در زدن نیست
کریمان گر چه ستار العیوب اند
گدایانی که محبوب اند خوب اند
بکوبای دل، مشو نومید از این در
بکوبای دل هزاران بار دیگر
دلا! پیش آی تا داغت بگویم
به گوشت، قصهای شیرین بگویم
برون آیی اگر از حفرهی ناز
به رویت میگشایم سفرهی راز
نمیدانم بگویم یا نگویم
دلا! بگذار، تا حالا نگویم
ببخشای خوب امشب، ناتوانم
خطا در رفته از دست زبانم
لطیفا رحمت آور، من ضعیفم
قویتر ازمن است، امشب حریفم
شبی ترک محبت گفته بودم
میان درهی شب خفته بودم
نی ام از نالهی شیرین تهی بود
سرم بر خاک طاقت سر نمیسود
زبانم حرف با حرفی نمیزد
سکوتم ظرف بر ظرفی نمیزد
نگاهم خال، در جایی نمیکوفت
به چشمم اشک غم، تایی نمیکوفت
دلم در سینه قفلی بود، محکم
کلیدش بود، دریاچهی غم
امیدم، گرد امیدی نمیگشت
شبم دنبال خورشیدی نمیگشت
حبیبم قاصدی از پی فرستاد
پیامی بابلوری میفرستاد
که میدانم تو را شرم حضور است
مشو نومید، این جا قصر نور است
الا!ای عاشق اندوه گینم
نمیخواهم تو را غمگین ببینم
اگر آه تو از جنس نیاز است
در باغ شهادت باز، باز است
نمیدانم که در سر، این چه سودا است!
همین اندازه میدانم که زیبا است
خداوندا چه درد است این چه درد است؟
که فولاد دلم را آب کرده است
مراای دوست، شرم بندگی کشت
چه لطف است این، مرا شرمندگی کشت
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: اشعار حضرت زینب س قادر طهماسبی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۳۰۲۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تبدیل افکار خاموش ذهن به گفتار| ابزاری که اندیشه را واژه میکند!
خبرگزاری علموفناوی آنا- هدا عربشاهی: استفان هاوکینگ، اخترفیزیکدان و ریاضیدان انگلیسی که بیشاز هرچیز بهدلیل مطالعاتش درباره سیاهچالهها شناخته میشد، از اواخر میانسالی بهطرز روبهرشدی برای برقراری ارتباط با دیگران با مشکل مواجه شد. آتروفی عضلانی نخاعی پیشرونده، بیماری حادی که در سن ۲۱ سالگی به او حملهور شد علاوهبر فلجی ماهیچههای مورد نیاز برای راهرفتن و نوشتن، بهتدریج عضلاتی را که در صحبتکردن نقش دارند درگیر کرد بهطوریکه او سالها فقط با انقباض ماهیچههای گونه و انتقال این حرکات ازطریق حسگرهای فروسرخ به رایانه، توان نوشتن و صحبتکردن داشت. اما زمانیکه او به سن ۷۱ سالگی رسید، قدرت ماهیچههای گونهاش هم به مرور تحلیل رفت و بهاینترتیب، یکی از پویاترین ذهنهای علم قادر بود فقط یک کلمه در دقیقه بنویسد. ازاینرو، سال ۲۰۱۳ شرکت آمریکایی اینتل، پیشگام در فناوریهای تراشه و سامانههای رابط کاربری، دستگاه جدیدی ساخت که به این دانشمند اجازه میداد هر ۶۰ ثانیه ۵ تا ۱۰ کلمه بنویسد و حرف بزند. این سامانه که برپایه فناوری تشخیص چهره بود نهفقط حرکات عضلات گونه، که حرکات دهان و ابروها را هم ثبت میکرد و بهاینترتیب، هاوکینگ میتوانست از آن برای انتخاب حروف روی صفحه نمایشگر رایانه، نوشتن واژهها و عبارات و تبدیل آنها به صدای الکترونیکی استفاده کند. اگر امروز این فیزیکدان انگلیسی زنده بود شاید میتوانست به استفاده از نمونههای اولیه دستگاههایی که به مدد هوشمصنوعی افکار را میخوانند و آنها را به کلمات تبدیل میکنند برای برقراری ارتباط با سرعتی بیشتر امیدوار باشد.
هوشمصنوعی سکوت ذهن را میشکند
از سال ۲۰۱۹ گروهی از دانشمندان دانشگاه کلمبیا در کانادا به سرپرستی پژوهشگر ایرانی، نیما مسگرانی، با کمک هوشمصنوعی گامهای رو به جلویی را برای تحقق رویای امکان تبدیل افکار خاموش ذهن به گفتار برمیدارند. به اعتقاد این دانشوران، آنچه که درحالحاضر قدمهای نخستین خودش را میپیماید ظرف یکدهه آینده به واقعیتی دردسترس تبدیل خواهد شد. تیم نیما مسگرانی مشغول توسعه الگوریتمی است که بااستفاده از هوشمصنوعی و استفاده از دستگاه الکتروانسفالوگرام قادر است سیگنالهای مغز را به کلمات گفتاری تبدیل کند.
همچنین یکسال پیشاز آغاز این پروژه، یعنی سال ۲۰۱۸، گروهی از دانشمندان علوم اعصاب دانشگاه تورنتو، سامانهای را توسعه دادند که امکان بازآفرینی تصویر ذهنی را روی صفحه نمایشگر میسر میکرد. این سامانه زمانی مفید است که شخصی بخواهد چهرهای را تشخیص دهد که در ذهنش واضح است، اما قادر به توصیف آن برای کارشناسان تشخیص چهره یا کشیدن آن روی کاغذ نیست و با کمک این سامانه و به لطف اسکن افکار، بازنمایی آن چهره امکانپذیر میشود. آزمایش این پژوهشگران، نمونهای از افرادی را شامل میشد که عکسی از صورت انسانی به آنها نشان داده شده بود و هنگام انجام الکتروآنسفالوگرام آنها باید درباره تکتک جزییات چهره فردی که تصویرش را دیده بودند فکر میکردند و همزمان، دستگاه ثمره آن افکار را روی صفحه نمایشگر میکشید و بازنمایی میکرد. درنهایت چهره شخص در عکس بهطور کامل روی نمایشگر ظاهر میشد.
اما نیما مسگرانی، سرپرست گروه پژوهشگران دانشگاه کلمبیا در این تحقیقات بر ابزار خاصی بهنام «ووُکدر» بهمعنی «رمزگذار صوت» تکیه کرد. این دستگاه قادر است هر سیگنال صوتی را بهصورت کدهایی رمزگذاری کند. الگوریتمهایی با قابلیت یادگیری جملات و داستانهای کوتاه و بازتولید کلمات و گفتارهای خاص در این دستگاه نصب شدهاند. این همان فناوری است که به سامانه دستیار صوتی الکسا محصول آمازون و سیری محصول اپل اجازه میدهد که به سوالهای کاربران پاسخ صحیح ارائه دهند. این مطالعه دادههایی را از پنج بیمار مبتلا به صرع درحالیکه تحت جراحی مغز و اعصاب بودند جمعآوری کرد. در مغز این بیماران یک سری الکترود کاشته شده بود که به دانشوران اجازه داد همانطورکه بیماران به داستانهایی که چهار نفر مختلف تعریف میکردند گوش میدادند اندازهگیریهای الکتروکورتیکوگرافی جامعی انجام دهند. هر ضبط عصبی حداکثر ۳۰ دقیقه طول کشید.
پساز جمعآوری دادهها، دستگاه رمزگذار صوتی امواج مغزی تولیدشده در قشر شنوایی را خواند و از آنها برای تبدیل آنچه که مغز شنیده بود به گفتار استفاده کرد. سپس صدای تولیدشده با سامانه هوشمصنوعی از هرگونه اصوات مزاحم پاک و درنهایت، دادهها برای شنوندگانی بیرون از این آزمایش پخش شد. بهگفته نیما مسگرانی، شنوندگان تا 75 درصد مواقع توانستند صداها را بفهمند و تکرار کنند که در مقایسه با تلاشهای قبلی بهطور متوسط بینظیر است. او همچنین پیشبینی میکند که این فناوری دستکم تا یک دهه آینده در سطح جهانی در دسترس خواهد بود و هرچند امکان انجام اندازهگیریهای الکتروکورتیکوگرافی (در تماس مستقیم با کورتکس مغز) محدود است، اما بههررو، این آزمایش میتواند پایه و اساس تبدیل افکار انسان به گفتار باشد. گام بعدی، اصلاح الگوریتمها است تا بتوانند کلمات و جملات پیچیده را رمزگشایی کنند، تاحدیکه این فناوری در آینده، واقعا بتواند به نقطه عطفی تبدیل شود که نهفقط در زندگی روزمره، که برای رفاه بیمارانی که بهدلیل بیماریهای تخریب نورونی و آسیبهای مغزی نمیتوانند صحبت کنند هم مفید باشد.
الگوریتمی برای تبدیل فعالیت مغزی به جملات
پساز مطالعات سال ۲۰۱۹ دانشمندان دانشگاه کلمبیا، گروهی از پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیا در سال ۲۰۲۰ الگوریتمی را توسعه دادند که قادر است امواج مغزی را پردازش و آنها را به جملات معنادار تبدیل کند. براساس دادههای این محققان که در نشریه تخصصی نیچر نوروساینس منتشر شده است، میانگین میزان خطای این مدل برابر با ۳ درصد است. جوزف ماکین، متخصص یادگیری ماشین در این پژوهش میگوید: «واسطهای ذهن و ماشین موفقیت محدودی در رمزگذاری فعالیتهای عصبی نشان میدهند و قادر به رمزگشایی قطعات کلمات یا جملات خاص ساده هستند.» کار ماکین و گروهش با مشارکت چهار داوطلب شروع شد که در مغز آنها هم الکترودهایی برای نظارت بر تشنجهای صرع کاشته شده بود. از داوطلبان خواسته شد تا حدود ۵۰ جمله مختلف را چندبار با صدای بلند بخوانند: جملات سادهای چون «تینا ترنر یک خواننده پاپ است» یا «آن دزدها ۳۰ جواهر را دزدیدند». و همزمان دانشمندان فعالیت مغز آنها را ثبت کردند. سپس الگوریتم هوشمصنوعی که برای تبدیل سیگنالهای مغز به نمایشهای انتزاعی، در قالب رشتههای عددی طراحی شده بود، این دادههای جمعآوریشده را پردازش کرد. در مرحله بعد، این رشتههای عددی را کلمه به کلمه رمزگشایی کرد تا جملات تولید شوند. درطول مرحله آزمایش، سامانه ابتدا جملات بیمعنی تولید میکرد، اما زمانیکه «یاد گرفت» کدام جملات به کدام رشتهها متصلاند و کدام کلمات بیشتر با هم ظاهر میشوند، نتایج بهبود یافت. هرچند دقت تشخیص از فردی به فرد دیگر متفاوت است اما بهطور متوسط فقط در ۳ درصد جملات خطا شناسایی شد.
انتهای پیام/